کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره
امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

گامبالو

شعر آقا خرگوشه

    شعر آقا خرگوشه     یک روز یه آقا خرگوشه رسید به یه بچه موشه موشه موشه دوید تو سوراخ   خرگوشه گفت : آخ وایسا، وایسا، کارت دارم من خرگوش بی آزارم بیا از سوراخت بیرون نمی خوای مهمون یواش موشه اومد بیرون یه نگاهی کرد به مهمون     دید که گوشاش درازه دهنش بازه، بازه شاید می خواد بخوردم یا با خودش ببردم پس می رم پیش مامانم آنجا می مونم مادر موشه عاقل بود زنی با هوش و کامل بود یه نگاهی کرد به مهمون گفت ای بچه جون!   این خرگوشه خیلی خوب و مهرب...
20 مرداد 1394

قصه آقای هندوانه

هوا خیلی گرم بود. آقای هندوانه داشت به سمت خانه می رفت. ناگهان صدای گریه ی یک بچه را شنید. جلو رفت. دید یک بچه از روی دوچرخه اش روی زمین افتاده و دارد گریه می کند. آقای هندوانه دست بچه را گرفت و بلندش کرد اما بچه هنوز گریه می کرد. آقای هندوانه دلش سوخت و می خواست کاری برایش بکند. او فکری کرد و سپس یک قاچ هندوانه به بچه داد. بچه هندوانه را گرفت و خوشحال شد. آقای هندوانه دوباره به راهش ادامه داد. و با خودش شعر می خواند و می گفت:   دوباره فصل گرماست می چسبه هندوانه   بیا و امتحان کن یه قاچه هندوانه   همین طور که شعر می خ...
20 مرداد 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گامبالو می باشد